همه میخواهند وارد شورای شهر شوند؛ باز هم موعد احساس وظیفه و تکلیف فرا رسید!
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ق.ظ
![]() |
نوید قائدی
در راستای اصول پیش بینی شدهی قانون اساسی و به جهت اجرای اصول دموکراسی در خصوص واگذاری امور اجرایی و نظارتی کشور به مردم، مقوله تشکیل شورای اسلامی شهرها در دولت اصلاحات اجرایی گردید. بعد از گذشت چهار دوره بر این نهاد مدنی نقدهای فراوان رفته است. از شهروندان عادی تا صاحبنظران بر این نهادها نقدهای اساسی دارند و کارکردها متفاوتی بر آنان وارد دانسته اند.
هدف این نوشته مقولاتی همچون قانون انتخابات و پروسه انجام آن و یا بررسی عملکرد شوراها نیست که خود این مقولات نیاز به نوشتن انواع نقد و نظر دارند. بلکه در این نوشتار بررسی موضوع فراگیر شدن و شیوع تب کاندایداتوری در شوراهای اسلامی شهرها میباشد. چرا اقشار گوناگونی از مردم تمایل دارند در قالب نماینده به شورا وارد شوند و به قول خود به مردم شهر و دیار خود خدماترسانی نمایند؟ این افراد در خود چه ویژگی هایی سراغ دارند که به خود اجازه حضور میدهند و فکر میکنند اگر به شورا ورود نمایند میتوانند منشا خیر و پیشرفت شوند؟ سوالات زیادی وجود دارد که ذهنها را به خود مشغول میدارد که دلیل این همه استقبال از شورا و شورایی شدن چیست که تب آن همه را در خود میسوزاند؟
در سالهای اخیر ازتمامی صنوف کشور مانند پزشک، هنرمند، ورزشکار، مهندس و متخصص و اساتید دانشگاه و بازاری و کشاورز و سیاسی و...همه به این مقوله ورد داشتهاند و در دوره جدید با حجم بیشتری از متقاضیان مواجه هستیم. آیا تب خدمترسانی به مردم این قدر فوران دارد که همه احساس دین دارند و میخواهند در قابل شورایی شدن این خدمات را به مردم ارائه دهند؟ آیا در قالب یک پزشک خوب بودن یا مهندس خوب بودن و بازاری خوب بودن و ورزشکار و هنرمند خوب بودن نمیتوان به مردم خدمات رسانی کرد؟
مردم طی این سالها دچار پارادوکسهای اخلاقی و رفتاری و تصمیم گیری شدهاند. آنان با این سیستم انتخاب شورایی و عملکردهای شورائیان مات و مبهوت و متحیرند. این سیستم بر اعصاب و روان مردم و باورهای هم آنان هم تاثیر گذاشته است. این سیستم کاندیداتوری و انتخاب شدن و البته عملکردهای ناصحیح و ناصواب شورائیان مردم را سرخورده، عصبی، نامید و مایوس کرده است. مردم ماندهاند که چه باید بکنند و چه تصمیمی بگیرند.
متاسفانه به نظر میرسد نظام شورایی شدن کشور دچار اشکال و ابهام است زیرا تاکنون نتایج مثبتی بر روند اداره شهرها و همچنین افکار عمومی مردم نداشته است. این انتخابات باید بازتعریف شود و کانالهای کاندیداتوری از طریقه عام و مردمی بودن خارج و در قالب احزاب یا نهادهای مدنی بازتعریف شود. قرار نیست هر کس در خود احساس دین کرد و یا با هر هدف دیگری خود را مهیا دید به این مقوله وارد شود و ذهن و فکر و زمان مردم را تلف نماید و یا حتی به شورا وارد شود، که نتیجه این است که طی این چهار دوره اتفاق افتاده است. ابتدا گفتند شوراهای شهر نهادی نوپا و تازه کار است و باید پخته شود اما چهار دوره گذشته اما هنوز فرهنگ عمومی مردم نتوانسته این نحوه «شورایی شدن» را هضم نماید.
باید به فکر چاره بود. توسط کمیسیون اجتماعی و انتخابات مجلس در این زمینه تحقیق و مطالعات دقیق صورت گیرد. شرایط واجد شرایط مجدد بررسی و ملاکهای بیشتری مد نظر باشد، و باید کانالهای احزاب سیاسی و گروهها و تشکلها مورد بررسی و حمایت حاکمیت قرار گیرد زیرا در صورت لزوم عضویت در نهادهای اجتماعی یا سیاسی خود میتواند گزینش ابتدایی بر این انتخابات باشد و سطح کیفی کاندیدا را بالا ببرد.
به هر حال این مسیر ابتر و عملکردهای ضعیف شورایی و هزینه هایی که بر اداره امور شهرها وارد داشتهاند دیگر جوابگو نیست؛ داد مردم را درآورده و هزینههای اجتماعی و سیاسی را در هر شهر و استانی بالا برده است. شهروندان از هم اکنون که ماهها تا مقوله انتخابات شورا زمان مانده است گرفتار شدهاند. بدتر از همه این که پرسنل زیادی از ادارات و نهادهای دولتی و شهرداریها از هم اکنون به فکر سازماندهی و لابیگری و... افتادهاند که نتیجه آن کاهش بازده کاری و ایجاد رکود در امور اجرایی کشور است.
در راستای اصول پیش بینی شدهی قانون اساسی و به جهت اجرای اصول دموکراسی در خصوص واگذاری امور اجرایی و نظارتی کشور به مردم، مقوله تشکیل شورای اسلامی شهرها در دولت اصلاحات اجرایی گردید. بعد از گذشت چهار دوره بر این نهاد مدنی نقدهای فراوان رفته است. از شهروندان عادی تا صاحبنظران بر این نهادها نقدهای اساسی دارند و کارکردها متفاوتی بر آنان وارد دانسته اند.
هدف این نوشته مقولاتی همچون قانون انتخابات و پروسه انجام آن و یا بررسی عملکرد شوراها نیست که خود این مقولات نیاز به نوشتن انواع نقد و نظر دارند. بلکه در این نوشتار بررسی موضوع فراگیر شدن و شیوع تب کاندایداتوری در شوراهای اسلامی شهرها میباشد. چرا اقشار گوناگونی از مردم تمایل دارند در قالب نماینده به شورا وارد شوند و به قول خود به مردم شهر و دیار خود خدماترسانی نمایند؟ این افراد در خود چه ویژگی هایی سراغ دارند که به خود اجازه حضور میدهند و فکر میکنند اگر به شورا ورود نمایند میتوانند منشا خیر و پیشرفت شوند؟ سوالات زیادی وجود دارد که ذهنها را به خود مشغول میدارد که دلیل این همه استقبال از شورا و شورایی شدن چیست که تب آن همه را در خود میسوزاند؟
در سالهای اخیر ازتمامی صنوف کشور مانند پزشک، هنرمند، ورزشکار، مهندس و متخصص و اساتید دانشگاه و بازاری و کشاورز و سیاسی و...همه به این مقوله ورد داشتهاند و در دوره جدید با حجم بیشتری از متقاضیان مواجه هستیم. آیا تب خدمترسانی به مردم این قدر فوران دارد که همه احساس دین دارند و میخواهند در قابل شورایی شدن این خدمات را به مردم ارائه دهند؟ آیا در قالب یک پزشک خوب بودن یا مهندس خوب بودن و بازاری خوب بودن و ورزشکار و هنرمند خوب بودن نمیتوان به مردم خدمات رسانی کرد؟
مردم طی این سالها دچار پارادوکسهای اخلاقی و رفتاری و تصمیم گیری شدهاند. آنان با این سیستم انتخاب شورایی و عملکردهای شورائیان مات و مبهوت و متحیرند. این سیستم بر اعصاب و روان مردم و باورهای هم آنان هم تاثیر گذاشته است. این سیستم کاندیداتوری و انتخاب شدن و البته عملکردهای ناصحیح و ناصواب شورائیان مردم را سرخورده، عصبی، نامید و مایوس کرده است. مردم ماندهاند که چه باید بکنند و چه تصمیمی بگیرند.
متاسفانه به نظر میرسد نظام شورایی شدن کشور دچار اشکال و ابهام است زیرا تاکنون نتایج مثبتی بر روند اداره شهرها و همچنین افکار عمومی مردم نداشته است. این انتخابات باید بازتعریف شود و کانالهای کاندیداتوری از طریقه عام و مردمی بودن خارج و در قالب احزاب یا نهادهای مدنی بازتعریف شود. قرار نیست هر کس در خود احساس دین کرد و یا با هر هدف دیگری خود را مهیا دید به این مقوله وارد شود و ذهن و فکر و زمان مردم را تلف نماید و یا حتی به شورا وارد شود، که نتیجه این است که طی این چهار دوره اتفاق افتاده است. ابتدا گفتند شوراهای شهر نهادی نوپا و تازه کار است و باید پخته شود اما چهار دوره گذشته اما هنوز فرهنگ عمومی مردم نتوانسته این نحوه «شورایی شدن» را هضم نماید.
باید به فکر چاره بود. توسط کمیسیون اجتماعی و انتخابات مجلس در این زمینه تحقیق و مطالعات دقیق صورت گیرد. شرایط واجد شرایط مجدد بررسی و ملاکهای بیشتری مد نظر باشد، و باید کانالهای احزاب سیاسی و گروهها و تشکلها مورد بررسی و حمایت حاکمیت قرار گیرد زیرا در صورت لزوم عضویت در نهادهای اجتماعی یا سیاسی خود میتواند گزینش ابتدایی بر این انتخابات باشد و سطح کیفی کاندیدا را بالا ببرد.
به هر حال این مسیر ابتر و عملکردهای ضعیف شورایی و هزینه هایی که بر اداره امور شهرها وارد داشتهاند دیگر جوابگو نیست؛ داد مردم را درآورده و هزینههای اجتماعی و سیاسی را در هر شهر و استانی بالا برده است. شهروندان از هم اکنون که ماهها تا مقوله انتخابات شورا زمان مانده است گرفتار شدهاند. بدتر از همه این که پرسنل زیادی از ادارات و نهادهای دولتی و شهرداریها از هم اکنون به فکر سازماندهی و لابیگری و... افتادهاند که نتیجه آن کاهش بازده کاری و ایجاد رکود در امور اجرایی کشور است.
منبع : بهار نیوز
۹۵/۰۹/۲۳