دشمن دنبال روزنه نفوذ از مجلس است
يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ق.ظ
«اگر پیشنهاددهندگانِ لیستها، مـؤمن و انقلابی هستند و خط امام را واقعاً قبول دارند میتوان به لیست آنها درباره مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمیدهند و دلشان دنبال حرفهای امریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند» این بخشی از سخنان مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از مردم قم در رابطه با انتخابات مهم پیشرو است که معیار مهمی را پیش روی مردم جهت انتخاب نـامـزدهای انتخـابـاتی قـرار دادند.
نویسنده : محمد اسماعیلی

ارائه معیار انتخاب نامزدهای انتخاباتی توسط معظمله در شرایطی که نظام سلطه تلاش میکند به واسطه برجام نفوذ و تسلط خود در کشور را توسعه دهد بسیار حائز اهمیت است. با توجه به اینکه انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات خبرگان رهبری هم نزدیک است و دشمنان تلاش میکنند با به کارگیری برخی عناصر در این دو مجلس، جمهوری اسلامی ایران را تضعیف کنند، حال سؤال اساسی این است که چگونه میتوان تشخیص داد کدام نامزد انتخابات با توجه به وابستگی حزبی و جناحی آنها دارای ویژگی مورد نظر رهبری معظم انقلاب است، با این پیش فرض که قاعدتاً اگر فردی یا جریانی به غرب دلگرم باشد، متقابلاً مورد حمایت آنان نیز قرار خواهد گرفت، حال این حمایت میتواند صریح و شفاف باشد یا به صورت ضمنی و تلویحی صورت گیرد تا بدون ایجاد حساسیت، اقبال عمومی را به سمت چنین جریانی هدایت کند.
به بیان بهتر میتوان گفت تسخیر کرسیهای مجلس دهم میتواند مصداق عینی نفوذی باشد که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران طی هفته گذشته بارها بر آن تأکید داشتهاند و از جمله در دیدار علما، صاحبنظران و میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل بیت (ع) و اجلاس اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی، در خصوص توافق هستهای ایران و اهداف جبهه استکبار میفرمایند: «نیت آنها این بود که از این توافق راهی پیدا کنند برای نفوذ در کشور، ما این راه را بستیم... نه نفوذ اقتصادی امریکا را در کشور اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی. با همهتوان - که بحمدالله این توان، امروز زیاد هم هست- با این نفوذ مقابله خواهیم کرد.»
این بیانات به خوبی نشان میدهد نظام سلطه و بهویژه امریکاییها مذاکرات و توافقنامه هستهای را هدف نهایی نمیبینند و غایت راهبرد آنها تغییر حاکمیت در ایران است؛ اهدافی که اندیشکدهها و اتاق فکرهای امریکایی و صهیونیستی طی ماههای اخیر مکرراً به کاخ سفید و کنگره پیشنهاد و توصیه میکنند و برخی از مقامات بلندپایه امریکایی هم خود بر آن تأکید میکنند.
«لزوم تغییر حاکمیت در ایران» یکی از اهداف عمده غرب در مواجهه با ایران را آخرین بار اندیشکده امریکایی بنیاد دفاع از دموکراسی در یادداشتی به قلم بنجامین وینتال عضو ارشد این مؤسسه میتوان مشاهده کرد که در آن از مقامات امریکایی میخواهد از توافق هستهای برای نفوذ به ایران و در نهایت تغییر رژیم استفاده کنند. نویسنده در بخشی از یادداشت خود اینگونه مینویسد: «جزئیات فنی توافق جامع هستهای ایران از زمان حصول آن مورد بررسی قرار گرفته است، اما یک مسئله حیاتی مورد توجه قرار نگرفته که به غایت شایسته توجه است: این توافق برای مردم ایران که عمیقاً در آرزوی آیندهای دموکراتیک برای سرزمینشان هستند، به چه معنی است؟ بیاعتنایی به حقوق بشر یکی از معایب اساسی توافق هستهای به شمار میرود. وقتیکه نماینده عالی اتحادیه اروپا اظهار میدارد که او امیدوار است این توافق آغازگر «فصل جدیدی» در روابط با ایران باشد، میتوان این واژگان را به هر نحوی – از تعهد سرسختانه برای دفاع از حقوق بشر تا رد اتهامات سوءاستفاده [از حقوق بشر] بهمنظور انجام داد و ستد با حکومت اسلامی ایران- تعبیر کرد.»
فروپاشی قریبالوقوع!
بنجامین وینتال در ادامه با اشاره به کارکرد شبکههای فناوری نظارتی پیشرفته برای کمک به فتنهگران در سال 88 خاطر نشان میکند: «... توافق هستهای... جنبه مثبتی هم دارد، شاید این توافق برایمان تنها 10 سال زمان بهمنظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد... با در نظر داشتن این مسئله این مدت زمان باید بهطور کارآمد و تأثیرگذاری مورد استفاده قرار گیرد.
ما این مهم را مدیون دموکراتهای ایران و مدیون خودمان هستیم. تکرار موضع ایالات متحده درباره تضمین فروپاشی «پرده آهنین» یک نقطه آغاز محسوب میشود. آنچهدر فاصله سالهای
1970-1980 در لهستان اتفاق افتاد یک نمونه برجسته قلمداد میشود.
جنبش طبقه کارگر در آنجا قدرت گرفت و به نابودی کمونیسم در این کشور کمک کرد. اعتصاب سال ۱۹۸۰ در کارخانه کشتیسازی لنین در گدانسک در نهایت به فروپاشی امپراتوری شوروی منجر شد. جنبش کارگری امریکا با انجام حمایت قاطعانه از جمله با ارائه کمک مالی به کارگران لهستانی به دلیل وقفه در کار نقش بسزایی در انقلاب آزادیخواهانه اتحادیه کارگری وحدت ایفا کرد.»
نویسنده همچنین بیان میکند: «پارلمان اروپا و قوای مقننه ملی میتوانند در مورد [وضعیت] معاندان سیاسی در ندامتگاههای کیفری ایران جلسات رسیدگی برگزار نمایند.
آسیبپذیری حکومت ایران در قبال تغییر با تشدید عرضه نقض گسترده حقوق بشر توسط تهران افزایش پیدا میکند. شاید انجام مبارزات پایدار حقوق بشری بهویژه در اروپا در درون حکومت ایران انشقاق پدید آورد. هدایت مسیر منتهی به تغییر ایران دشوار خواهد بود، اما توافق هستهای عمیقاً معیوب کنونی فرصت منحصربهفردی را برای تمرکز بر تغییر ایران به دست میدهد.»
تأکید کری بر براندازی در ایران و حمایت از تجدیدنظرطلبان
سیاستمداران ارشد امریکایی هم نظرشان به بنجامین وینتال بسیار نزدیک است و به همین دلیل است که آنها هم بارها از لزوم ایجاد ناآرامیهای اجتماعی و حمایت از جریان تجدیدنظرطلب با هدف تغییر حاکمیت سیاسی در ایران سخن به میان آوردهاند.
به عنوان نمونه جان کری در جلسه سؤال و جواب در شورای روابط خارجی امریکا بار دیگر اشاره میکند که سران ایالاتمتحده امریکا همچنان امیدوارند - که با اعمال تحریمهای اقتصادی ضمن افزایش مشکلات معیشتی مردم و بهوجود آمدن معضلاتی مانند بیکاری و تورم – نارضایتی اجتماعی بهوجود آورند و مردم را در مقابل حاکمیت قرار دهند؛ شبیه همان چیزی که جماعتی در سال 88 صورت دادند و تلاش کردند با ایجاد نافرمانی مدنی استحاله رسمی نظام را عملیاتی کنند.
کری در این باره توضیح میدهد: «گذشت 15 سال میتواند تغییرات زیادی در ایران ایجاد کند... باور من این است که در 15 سال، در یک کشور اتفاقاتی میافتد. اگر به ایران امروز نگاه کنید، میبینید که کشوری دارای مردمی با تحصیلات است که پیشتر با همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل روابطی دوستانه داشت. میدانید که سرزمین پارس، تاریخی طولانی دارد و واقعیت این است که این جوانان که 25درصد آنان بیکار هستند، آینده میخواهند. اگر به تهران بروید، من نبودهام ولی دوستان من که رفتهاند به من گفتهاند که جوانان به دنبال گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند. من نمیدانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی روی میدهد. مسئله اینجاست که شما نمیتوانید تغییر را خلق کنید بلکه باید احتمالات را بیازمایید...»
اوباما: میانهروها در ایران تقویت شوند!
برداشت واقعی از سخنان جان کری مبنی بر بهرهبرداری از نیازها و مشکلات جوانان ایرانی و سهم جریان مدعی اصلاحطلبی از اهداف عالی مقامات امریکایی زمانی ممکن است که به سخنان اخیر باراک اوباما هم نگاهی کنیم.
وی در مصاحبه با رادیو ملی کشورش تأکید میکند: «من سعی ندارم از [پاسخ به] سؤال شما اجتناب کنم. فکر میکنم در داخل ایران رویکردهای متفاوتی وجود دارد. من فکر میکنم تندروهایی داخل ایران هستند که فکر میکنند کار درست برای انجام دادن مخالفت با ما، جستوجو و تلاش برای نابودی اسرائیل و ایجاد خرابی در مکانهایی چون سوریه یا یمن و لبنان است.»
رئیس دولت امریکا در ادامه بهصورت ضمنی از جماعت مدعی اصلاحطلبی در داخل نام برده و از لزوم جلب نظر آنها توسط کشورش سخن به میان میآورد: «همچنین فکر میکنم دیگرانی در داخل ایران هستند که فکر میکنند این کار غیرسازنده است و ممکن است اگر ما این توافق هستهای را امضا کنیم، ما دست [توان] آنهایی را که نیروهای میانهروتر داخل ایران هستند، تقویت میکنیم. اما موضوع کلیدی که میخواهم مطرح کنم آن است که توافق [هستهای] این موضوعات را در نظر نمیگیرد، حتی اگر این تغییرات رخ ندهد، باز هم بسیار بهتر است که ما توافق را داشته باشیم.»
در حالی اوباما بار دیگر صحبت از روی کارآمدن جریان معتدل [تجدیدنظرطلبان] میکند که وی چند روز قبل از این مصاحبه در گفتوگو با «انپیآر» اعتراف میکند مذاکرات هستهای با ایران به دلیل ناتوانی امریکا از تغییر نظام ایران بوده است. با مرور اظهارات و جهتگیریهای شخصیتهای برجسته نظام سلطه و همچنین رسانههای آنها بهخوبی پیداست که روی کارآمدن طیف هواهخواه غرب در مجلس و دیگر قوای کشور یکی از اهداف نظام سلطه بوده و شکلگیری مجلس ششم دیگری آرمان دولتمردان کاخ سفید است و در چنین شرایطی قانون و مصلحت حکم میکند تا وابستگان به جریان تندرو تجدیدنظرطلب بهراحتی از مجاری قانونی تأیید صلاحیت نشده و در کنار آن نسبت به رفتار و مواضع آنها روشنگری گستردهای صورت گیرد.