تماشای توسعه نیافتگی
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ق.ظ
محمد زینالی اُناری
در عصر کنونی، تئاتر از خلال نمایشهای کلاسیک قهرمانی رها شده، به ابزاری تربیتی و اخلاقی برای شکل دادن به انسانهای معمولی اما پویا برای خلاقیت و تحرک در زندگی امروزی تبدیل شده است. با توجه به اهمیت تئاتر در شکل گرفتن خردورزی و شک و تردید در معانی پیشین و اهمیت آن در تجربۀ مردم از توسعه یافتگی فرهنگی و اقتصادی، باید گفت هنوز تجربۀ رسمی از تئاتر جدی در اردبیل شکل نگرفته و در کوریدور کمدیهای مدرنیستی و شوخیهای خیابانی مانده و با گذر از تراژدیهای دفاع مقدس، اینک به بازسازی نمادین تاریخ میپردارد.
تجربههای توسعه نشان میدهد که به جهان سوم نه به عنوان کشورهای تولید کننده و توانمند که به دید هویتهایی که معرف زندگیهای بدوی است، فرصت داده می شود تا از خلال نمادها و نشانههای محلی به ارتزاق از گردشگری و در نهایت رفع جوع و سلوک در دنیای توسعه نیافتۀ خود بپردازند. بسیاری از کشورهای آفریقایی که توانایی توسعه و تولید ندارند، فرصت داده میشود تا جای خالی توسعه حاصل از خردورزی را با نمایش هویتهای کهن و نمایشهای بومیشان پر کنند. تاریخ، فضای مادی و اسطورههای ملتهای توسعه نیافته میراثی معنوی است که میتواند به فرصتی برای بازدید شدن توسط گردشگران و ارتزاق از آن منتهی شود. این فرایند به شکل گیری اخلاقی جهان سومی انجامیده که به جای جهش به سمت تولید، با ارائۀ نمایش از توسعه نیافتگی و هویت بومی برای جهان توسعه یافته شده، تنها به سیر کردن شکم خود از نگاه خیرۀ گردشگر بپردازند.
افسانههای قدیمی، بیانگر رفتارهای رو به پیروزی قهرمانانی است که در میان قومها خروج کرده و به دنبال کشف راز و رمز یا کشف و تسلط بر جهان بودهاند، چیزی شبیه به این که بتوانند به مردمان قوم خود، انگیزه به کار و زندگی بدهند. این شیوه از نیرو و انرژی پیشران زندگی دست مایۀ قومها و گروههایی بود که با اتحاد قبایل و قومهای پیرامون و آئین دلاوری، حکومت کرده، قصد سیطره بر اقصای عالم کنند. اما تاریخ میگوید که قبایلی که در ایران از این آرمانهای قهرمانی سود جستهاند، نه دارای ساختاری آرمانی که در دل این قهرمان بازیهای بزرگ، ملیجکها و غلامان خاصه ای نیز داشتهاند که دست مایۀ تحقیر و فلاکت آنان شده و دارای آن حق آرمانی از زندگی نبودند. قهرمان، در جامعۀ ما همزاد با ملیجک و ارباب همزاد با رعیت بوده و جامعهای نامتوازن در گروههای بومی و قبایل محلی شکل گرفته و این عمل در شیوه ملکداری آنها هم وجود داشت.
اما خلق شبیه خوانیهای محلی، در برابر قبایل غالبی که بر آنها سیطره داشتند، در قالب نمایشهایی حماسی از رویداد کربلا به نمودی فراتر از قوم منجر شد تا اولاً تاریخ این واقعه در میان مردم ایران نقل شده و از ورای فرهنگهای بومی برای ایرانیان امروز نیز به یادگار بماند. در ثانی، این هنر موجب اتحاد مردم ایران و شکل دادن به رفتارهای فرهنگی مشترک، همدلی و همبستگی مردم برای شکل کرفتن یک گروه مشترک اجتماعی شد. به خاطر همین هم تداوم شبیه خوانی عاشورایی به عنوان میراث معنوی مشترک مردم ایران در گروههای کوچک محلی جنبههایی از بیان فرهنگی ایران حتی در کادر کتاب و فیلم نیز را بقا میبخشد. از خلال همین گفتمان مشترک، آرمانهای قبیلهای و ازلیتهای قومی و حتی بازسازی ناسیونالیستی آن به حاشیه رفتند تا امروز ایرانی یکپارچه با فرهنگ دینی مشترک به رویارویی با جهانی شدن برآید.
به نظر نوربرت الیاس، هر فرهنگی محصول فرایندی است که از ساخته شدن اشیاء، آداب و معانی به وجود میآید. از این رو بازسازی نمایشی ازلیّت قومی، در خلال فرایندی از ایجاد اشیاء و معانی با مجسمههای شاهان و شاعران محلی و معناسازی از اصالت محلی صورت گرفته تا سرمایه گذاریهای محلی را به جای تربیت خردورزی، توسعه و "تولید" به ساختن نمادهای شهری قدیمی و تراژدیهای قومی معطوف کند. چرا که در جانب دیگر، اجازۀ برگزاری تئاترهای ارزشمندی نیست که رنگ و بوی تربیتی در فراغت نوجوانان و جوانان بدهد. تنها فرصت مانده، سرمایه گذاری کلانی است تا در غیاب توسعه یافتگی، اردبیل را به نمادی از فرهنگی قدیمی برای پساگردشگری کم درآمد جهانی تبدیل کند!
شیوه ای از گردشگری که از راه مصرف فرهنگی، تماشای گزارشهای تلویزیونی، شنیدن خبرهای اعجاب انگیز و جستجوی هویتهای محلی برای تهیه تولیدات تلویزیونی از آن صورت میگیرد.
۹۵/۰۶/۳۰