مالک رضایی

در عمری که سپری کرده ام و نوشتن و گفتن نیز بخشی از کارم در زندگی بوده است، یقین بدانید که به اندازه این نوشتار با مشکلات و دشواری هایی مواجه نبوده ام که اکنون هستم. ستون فقرات روح و روانم از این نوشتار می لرزد . حقیقتش این است که حال و روز مناسبی برای نوشتن و گفتن ندارم. میدانم که نوشته ام چیزی از ابهامات نمی کاهد.

در شرایطی که با گزارشهایی واهی از هر سمت و سویی خاک آلودگی بر سر و رویم ریختند و بزرگانی را در تایید پاکی و صلاحیتم به تردید وا داشتند، دیگر چه بگویم؟

حرمت و احترام بیش از حدی که برای شما دوستان و مردم عزیز قائلم، سبب ساز این نوشته است. اما کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد؟

هر چه باشد تشکر و قدردانی از زحمات شما دوستان که در مقدمات رقابت انتخاباتی مستعجل بنده، مرا همراهی کردید توام با ابراز شرمسار ی اینجانب در وجود این نوشته نهفته است.

دوستان عزیز

من با اتکا بر باور و اعتقادی عمیق به انقلاب و نظام و رهبری و مردم، که عمری در تحکیم آن در وجود خود کوشیده ام، گام در راه تصمیمی نهادم که خدمت صادقانه به مردم در دستور کارم بود. لیکن به یکباره با حکمی به نام رد صلاحیت مواجه گشتم که هرگز تصورش را نمیکردم.

تمام تلاشم را به کار بستم که در صدد اثبات صلاحیتم برآیم اما توفیقی حاصل نکردم. بزرگان دینی شهر و دیارمان که بنده در اینجا از ذکر نامشان معذورم ، بر باور و اعتقادم گواهی دادند و بر گواهی و شهادت خود تاکید کردند اما حاصل این آمد که چه افزون میکنی ای دل، چو در دلبر نمیگیرد؟

به هر تقدیر و بنا به حکم نهایی قانونی که مقدمه ای از رای هیئت نظارت استان نیز داشت از رقابت باز ماندم.

اکنون اگر از حق انتخاب شدن محروم گشته ام اما طبعا حق انتخاب کردن برای من محفوظ است. مرا سری با این نظام است که گر خلق روزگار، دشمن شوند و سر برود بر همان سرم.

بنا به توصیه موکد مقام معظم رهبری و باور و اعتقادی که دارم در انتخابات هفتم اسفند برای برگزیدن اصلح شرکت می کنم و شما دوستان را نیز به آن دعوت می کنم. اگر جمعی مرا در میان انتخاب شدگان نپذیرفته اند، اما مردم عزیز ، مرا در میان خود با همه شرمساری هایی که دارم خواهند پذیرفت. کاستی ها و آلودگی هایم در آب زلال مردم شسته خواهد شد، اگرچه این شرم، همیشه و تا پایان عمر با روح و روان من همراه خواهد بود.

آب گفت، آلوده را، در من شتاب

گفت آلوده، که دارم شرم از آب

گفت آب این شرم، بی من کی رود؟!

بی من، این آلوده، زایل، کی شود؟!

در میان مردم بودن اوج عزت و افتخاریست که به هر بهایی آن را نمیفروشم و نخواهم فروخت، وگرنه لطف شیخ زاهد گاه هست و گاه نیست.

از تعیین مصداق انتخابم در انتخابات هفتم اسفند مجلس معذورم اما معیار انتخاب بنده در حد شناخت خود سلامت نفس و مراقبه های مالی کاندیدا های محترم در رفتارهای انتخاباتی و کلیات زندگیشان خواهد بود . تبلور عینی آن رفتار در ذهن و فکر جامعه مشهود است. تقاضا میکنم هیچ نامزدی یا هواداران او برای کسب نظر بنده مراجعه نفرمایند. معیار بنده و دوستانم همان است که به عرض رساندم. بدون مراجعه هر کاندیدایی، بنده و دوستانم بی آنکه کوچکترین صحبتی بین ما وجود داشته باشد با آن آشناییم.

اما در رقابت انتخاباتی مجلس خبرگان ضمن احترام به همه نامزدهای بزرگوار حیف است که از فضیلت ها و دانش و تسلط بی چون و چرای آیت الله دکتر سید حسن عاملی به طور علیحده سخن نگویم. به واسطه حشر و نشری طولانی مدت که با او داشته ام، مباحثی از ایشان شنیده و خوانده ام که حاکی از دلسوزی و تحقیق همه جانبه و احاطه کامل او به مسائل جامعه می باشد.

او علاوه بر استان و کشور عزیزمان ایران صدای رسای ما در قفقاز و ماورای قفقاز است. حیف است که مشارکت صد در صدی آرای هم استانی های عزیز را در کرسی حساس مجلس خبرگان پشت سر خود نداشته باشد. این حامی و دلسوز همیشگی مردم استان، امروز به پشتوانه حمایت های همه جانبه آحاد عمومی مردم استان نیاز دارد. شایسته است که در حمایت از او کوشا باشیم.

دوستان عزیز

در خاتمه تقاضا می کنم گروههای مجازی که با اهداف انتخاباتی، به نام ناقابل بنده ایجاد کرده بودید را تعطیل فرمایید، اما افتخار عضویت مرا در گروههای دوستی خود از این حقیر دریغ مدارید. ضمنا هر نشریه و یا تارنمایی که بخواهد این نوشته مرا باز نشر دهد تقاضای قانونی دارم که یا همه آن را بی کم و کاست و یا هر توضیح اضافی منتشر بکند و یا اصلا منتشر نکند.

خدا نگهدار

ایام خوش آن بود که با شما دوستان به سر شد ، باقی همه ، بی حاصلی و بی خبری بود .

مالک رضایی