اصلاحات و راههای پیش رو
روح الله قاسم زاده
گروه مقالات: مجلس مهیای پوستاندازی چهارساله است. ازآن گونه هنگامههای آشنا سرزده که گاه با کوچکترین غفلت در نقش آفرینی، تاوان چندین ساله اش را پرداخته ایم. طبیعی است درکشورهایی که اغلب معادلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شان به ریسمان سیاست گره خورده، برهههای حساس سیاسی یعنی نوعی رفورم. فرصتی بزرگ برای پیوند تاروپود مطالبات و آرمآنها به نقش مقصود. رنگ و نقشی ازنوع به بارنشستن، توسعه، تحرک و بسترسازی.
دراین سیاه روزهایی که به اذعان همگان مجلسی که بنیانگذار این انقلاب و جمهوری آن را درراس همهی امور نامیده بود به جایگاهی تنزل یافته که رنگ و بوی و اطوارش نشان از قامتهای کوتاهی میدهد که فرصتی یافتهاند برای تسویه حسابهای جناحی، شخصی وبروز عقدههای سیاسی، نقش فعالان سیاسی و مدنی پررنگتر خواهد بود. سخن دراین وادی کوتاه؛ چه اینکه همه بودهایم و دیدهایم که دراین چهارساله چه بر سرمیراث مدرس و مصدق آمده است. . .
دراین میانه اردوگاه اصلاحات سرگرم چینش، بزک و تجهیز نیروها برای فتح چنین جایگاهی است. لیک ازیک سو مطالبات برجای مانده ناشی ازمحروم ماندن آنان ازحضور در قوهی قانونگذاری و ازسویی دیگر نابرادریهای برخی جریانات رقیب، شرایط را بس پیچیده ساخته است.
دراین شرایطی که کشور مشابه آن را تقریبا تجربه نکرده است، پیش بینی نوعی مردآبدیده آزمایی است. پس منطقیتر نه این است که جای پیش بینی و سبقت گیری دربحث برسرآیندهی مجلس، انرژی و طرح هایمان برامروز تمرکز کنند؟ مگر ازدل تجربیات هنوز به این باور نرسیدهایم که جدل برسر آیندهی ازراه نرسیده همواره نیروی مان را به هدرداده؟ هنوزندانستهایم که تنها دلگرمی جریان رقیب برای پیروزی همین جدل هاست؟ . . .
باید امروز به این اندیشید که چه کسی نیرو و ارادهی پیگیری مطالبات را دارد و از آن سو دست رقیب را ازبرچسبها و اتهام خالی میگذارد. کسی که خالصانه درراه اهداف اصلاح طلبی، عاقلانه گام بردارد و از هیاهوهای فرصت سوز گریزان باشد. فردی که درراه احقاق حقوق این جبهه و حامیانش پایمردی کند و تجسم واقعی ارادهی این جریان باشد و نه تجسم ناچاری شان! تا دوباره آوخ نچکانیم و دست برچانهی افسوس نیازیم. تمرکز برامروز مارا براین وا میدارد که تلاش کنیم این گونه شخصیتها ازدل برنامهها و فهرستها بیرون بیایند.
تمرکز برامروز همچنین مستلزم این است که خودرا بشناسیم – چه آنکه شاید عدهای ازخودمان هنوز خودمان را نمیشناسند - و بشناسانیم. هنوز برای عامه سخن گنگی است: " من اصلاح طلبم ". اگر به پرسشهای دخیل درهویت مان به روشنی پاسخ داده نشود، چگونه میتوان خلقی را برای رای دادن به این گفتمان متقاعد کرد؟ چه زمان روزمبادای معرفی و تدوین اهداف و افقها فرا میرسد؟
زنجیر زنگارگرفتهی برچسبهای خودساخته و دیگرساخته را ازپای برهانیم و اتمسفر ناشی از بستر آمادهی جامعه برای رویش بذرهای امید و توسعه را در آغوش بگیریم و ازطرح اهداف و هویت مان نهراسیم.
در روزهایی که جریان رقیب از هر تریبون، محفل، موعد و جایگاهی برای معرفی و درجایگاه حق قراردادن خودش بهره میبرد کارمهملی است سکوت پیشه کردن و چشم به دستاوردهای دولت دوختن و پنداشتن این که چون از حجره برون آییم مارابه سردست ببرند، به توهم شبیه است تا پیش بینی. حال که تمرکز برامروز، پازل گمشدهی شکستها و نا امیدیهای گذشتهی مان بوده است، جای آنکه به فکرسهم خودمان ازمجلس باشیم، به سهم مردم از مجلس بیندیشیم. مگرنه این است که اصلاحات دراندیشهی وکیل این مردم شدن است و داعیهی به حق این را داریم که مردم به ما گرایش بیشتری دارند و درانتخابات متعدد آن را به اثبات رسانیده اند؟